کلی منتظر موندیم تا نوبت بهمون برسه و به ساراگل یه حال حسابی در حد
المپیک بدیم و
اما ...................................
گریه امونش نمی داد و ما کلی (ببخشید)..........شدیم (تفلکی)
دخترم عاشق پیاده رویه
هرجا که جاده بره اون هم میره (بی توجه به اینکه مسیرش کجاست )
درست عین ماشین کوکی
این هم تصویری از رقص ساراگل
دیگه از بازی و پیاده روی و رقصیدن خسته شده و خوابش میاد
تا پست بعدی خداحافظ
ضمن سلام خدمت دوستان
یادم میاد که سال قبل ماه رمضونی دخترکم پنجاه و نه روز از عمر مبارکش می گذشت و خیلی کوچولو بود و اما ..............
امسال که حدود ۱۳ ماه از دفتر انشاالله ۱۲۰ساله عمرش ورق خورده خانومی شده واسه خودشو به مامانش تو حاضر کردن سفره افطاری کمک می کنه
البته تا حدودی هم خراب کاری میکنه و علاقه شدیدی به ریختن غذاهایی مثل فرنی و آش داره
راستی دخترکم حرف هم میزنه ............
به مکالماتش دقت کنید:
می آی پیش بابایی؟ نه
بابایی دوشت دالی ؟ نه
سارا دختر خوبیه؟ نه
بریم بهشهر ؟ نه
غذا میخوری ؟ هااااااااااااااااااا
مبارک باد آمد ماه روزه
رهت خوش باد، ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم
که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد
سرم را مست کرد آن شاه روزه
مسلمانان، سرم مست است از آن روز
زهی اقبال و بخت و جاه روزه
بجز این ماه، ماهی هست پنهان
نهان چون ترک در خرگاه روزه
بدان مه ره برد آن کس که آید
درین مه خوش به خرمنگان روزه
رخ چون اطلسش گر زرد گردد
بپوشد خلعت از دیباه روزه
دعاها اندرین مه مستجاب است
فلکها را بدرد آه روزه
چو یوسف ملک مصر عشق گیرد
کسی کو صبر کرد در چاه روزه
سحوری کم زن ای نطق و خمش آن
ز روزه خود شوند آگاه روزه
در آثار سعدی شاعر معرفت و اخلاق نیز توجه به روزه و شرایط آن دیده میشود. در یک مورد شاعر، توجه کامل به خدا را مطرح کرده و روزه و عبادتی را که ریا و سمعهای در آن طرح شود مطرود میداند:
شنیدم که نابالغی روزه داشت
به صد محنت آورد روزی به چاشت...
پدر دیده بوسید و مادر سرش
فشاندند بادام و زر بر سرش
چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز
فتاد اندرو ز آتش معده سوز
به دل گفت اگر لقمه چندی خورم
چه داند پدر غیب یا مادرم
چون روی پسر در پدرم بود و قوم نهان
خورد و پیدا به سر برد صوم که داند
چون در بند حق نیستی
اگر بی وضو در نماز ایستی