سلام
امروز که بعد از مدتها چشم دوختن به پاهای کوچولو و ناز دخمرک
نازم، یعنی سارا خانم بالاخره شاهد بودیم که سارای عزیزم چهار،
پنج قدم روی این کره گرد خاکی قدم بذاره که این تغییر مهم رفتاری
و حرکتی در سارا نور امید دیگری در زندگی سه نفره کوچک و اما
صمیمی ما روشن کرد .
من و بابایی سارا هم امید داریم که بتونیم شاهد گام برداشتن این
نوگل نو شکفته عزیزمون در عرصه های مهم زندگی به سمت
پیشرفت و موفقیت باشیم .
به نام خدا
با سلا م خدمت دوستان عزیز
من یه عذر خواهی به شما بده کارم چون توی پست قبلی گفته بودم که اسم پست
بعدی میشه (سارای ده ماهه) و می خواستم جدیدترین عکسهاشو براتون بذارم اما باز هم با مشکل آپلود مواجه شدم (اگر راهی دارید لطفا پیشنهاد کنید ) .
امروز یعنی روز بیست و ششم اردیبهشت ماه روز تولد بابایی مهربون سارا جونه، که
من ترتیب یه جشن کوچولو اما با صفای خانوادگی رو دادم و واقعا جاتون خالی ، واقعا
بهمون خوش گذشت .
سارا گل هم انگاری خیلی خوشحال بود و حسابی جیغ جیغ می کرد و بازی و ..........
اما مطلبی باعث شد که شادی و خوشحالی ما مضاعف شه .
و اون اینکه برگی دیگه از دفتر زیبای زندگی سارا ورق خورده بود .
و توی اون ورق نوشته بود که :
................
.................
...................
.........................
.........................
.............................
...............................
....................................
.......................................
...........................................
...................................
............................
......................
.................
..............
.........
.........
.....
...
..
.
سارا گل خانم ما تو سن ده ماه و سیزده روزگی
یییییییییییییه دننننننننننننننندووون در اورده بود .
اولین کسی که متو جه این مروارید درخشان سفید رنگ شد مادر جون سارا جون
بودش که یه انعام توپپپپپپپپی بهشون تقدیم کردیم .
توجه توجه
من یعنی مامانی سارا جون بدینوسیله مراتب تبریک و شاد باش خود را به جامعه
محترم نوزادان و کودکان تبریک عرض می کنم . و اعلام می کنم که اگر هر عزیزی
این اتفاق خوشایند و میمون رو (تا پایان اردیبهشت ) به سارا جون تبریک بگه یه
شیرینی خوبی می گیره .